رونیا دختر مو فرفری

      اون روز اومدم تو وبلاگ رونیا خواهرم که مطلب بنویسم  مامانم گفت بذار بریم تبریز وبر گردیم  بعدا بقیه سفرت را بنویس هفته ی دیگه می ریم تبریز منم گفتم چشم         ...

  اولین روز بعد از بیرون امدن از فرود گاه رفتیم معبد بهشت بعد از توضیح دادن تور لیدرر و زمان وقت ازاد ما از گرما نر فتیم بگردیم و وایسادیم تا وقت تمام بشه تو اون وقت ازاد ممانم به خواهر خوشگلم گفت شیشه آب را نیمه باز کنه بریزه صورتم و بشوره برای این که خنک  شم خواهرم از خدا خواسته اب و باز کرد مثل بارون خالی کرد رو سرم من هم تر سیدم می گفتم روژین بگو بارون نیاد              خلاصه وقت تموم شد و ما رفتیم هتل خودمونیما ولی چه  کیفی داد خواهر کو چولوی خودم رونیا العان که دارم این ها رو برات می نویسم می ...